پسر عموی جذابم ♡p ۱۵ (پارت اخر)

تهیون:او مامان پس تو و بابا اینجوری عاشق هم شدید
ا.ت:اره دیگه
مایا:خیلی باحال بود مامان میشه بگی چرا قسمت هایی که تو بابا گفتی یه کار بدی کردید نگفتی الان بگو چیکار کردید
تهیونگ:خب ما....
ا.ت:تهیونگ عه عه داره به بچه ۵ ساله میگه چجوری به وجود اومده خاک به سرم
تهیونگ:چیه خب اونا هم یه روزی میفهمم دیگه امروز باشه
ا.ت:تهیونگ برو برو بیرون بخدا یه کم به کلت هوا بخوره درست میشی
مایا:بابایی مگه چیکار کردید که مامان نمیزاره بگی
تهیونگ:ما.....
ا.ت تهیونگ رو میبوسه(از لب) تا تهیونگ چیزی نگه
تهیونگ:عه جلو بچه میخوای انجام بدیم اون کار رو
ا.ت:عی وای غذام سوخت بدویید برید دستاتون رو بشورید برید سر سفره


༶•┈┈⛧┈♛پایان♛┈⛧┈┈•༶
امیدوارم خوشتون اومده باشه فیک بعدی همون تور که میدونید از دوستم و تهیونگ هست
الان قراره ۵ تا پارت بزارم ❤💋
دیدگاه ها (۴)

وقتی باهم میرین دریا🌊✨p ۱

لباس پرنیا توی فیک (وقتی باهم میرین دریا🌊✨)

پسر عموی جذابم ♡p ۱۴

پسر عمو ی جذابم♡p13

love Between the Tides³⁴شب برگشتم خونه ا/ت: تهیونگ تهیونگ: ت...

love Between the Tides²³م:شما چند وقته همو میشناسید؟ با سرعت...

love Between the Tides³⁷ا/ت: برای دوست دخترت خریدی؟ تهیونگ: ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط